تحولات منطقه

حمیدرضا شکارسری: «مفید و مختصر/ نه پدالی، نه چرخ‌دنده‌ای/ جز همراهی چه می‌داند عصا»*

زمان مطالعه: ۱ دقیقه

ما از شنیدن یا بهتر است بگویم از گوش‌دادن به این شعر لذت می‌بریم یا از فهمیدن آن؟ آیا این شعر گوش‌نواز است یا دل‌نواز؟

نواختن گوش به موسیقی شعر مربوط می‌شود و موسیقی شعر به برونه زبان. نواختن دل اما به هارمونی شعر مربوط می‌شود و هارمونی شعر به درونه زبان.  

نواختن گوش حاصل دریافت فرم بیرونی شعر است و نواختن دل حاصل دریافت فرم درونی شعر. فرم بیرونی به بافتار شعر و تن دال‌ها برمی‌گردد و فرم درونی به ساختار شعر و روح مدلول‌ها.

شعر «پرویز گراوند» هیچ تلاشی برای گوش‌نوازی نمی‌کند. برونه این شعر نثر محض است. در لحن هم سرد و گزارشی است. این شعر اصلاً فرم بیرونی ندارد، مگر این‌که همین نثر گزارشی را فرم تلقی کنیم.

هستی شعر «گراوند» در دورنه آن شکل می‌گیرد؛ آنجاکه نه‌تنها هماهنگی و تداعی‌گری کلمات، ایجاد نوعی هارمونی می‌کند، بلکه این یکدستی و هارمونی بستری برای هویت تازه عصا فراهم می‌آورد؛ بستری که در آن، جاندارپنداری عصا کاملاً طبیعی عمل می‌کند و به اصطلاح جا می‌افتد.

شنیدن این شعر مانند گوش‌دادن به اخبار رادیو است، اما در لایه درونی این شعر، شخصیت تازه عصایی نامنتظره خصوصاً در پایان‌بندی آن، ایجاد هیجان و حظ هنری می‌کند. انرژی متراکمی که نه به‌هنگام شنیدن آوای دال‌ها، بلکه با دریافت جهان مدلول‌ها رها می‌گردد.

*مستحضرید که.../ پرویز گراوند/ نشر سوسا/ 1394/ صفحه 51.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.